یه روز یه ایرانی میره یه بانک معتبر توی آمریکا و می گه:
من به 250 دلار وام فوری نیاز دارم!!
(توضیح اینکه هر شهروند می تونه تا 300 دلار وام فوری بگیره اما باید یه وثیقه بگذاره) ...
کارمند بانک می گه:
وثیقه چی می خوای بزاری ؟
طرف میگه: ماشین فراری آخرین مدلم رو... الانم جلوی در بانک پارکه!
کارمند اسناد رو چک می کنه و ماشین رو تحویل می گیرند و ایرانیه پول رو می گیره و میره!
بعد از 10 روز برمیگرده و پول وام رو بعلاوه 1 دلار و 16 سنت کارمزدش پس میده و سوئیچ ماشینش رو تحویل می گیره که بره...
یه دفعه رئیس بانک صداش می کنه میگه: آقا ببخشید یه سوال داشتم ؟ بعد از اینکه شما رفتید، ما حسابها و اموال شما رو بررسی کردیم و دیدیم شما یه مولتی میلیاردر هستید با کلی سرمایه !! موندیم چرا معطل 250 دلاربودید!؟
ایرانیه میخنده جواب میده: کدوم پارکینگ رو می شناسی که 10 روز ماشینت رو توش پارک کنی فقط 1 دلار و 16 سنت پول بدی ...!
هیچی دیگه رییس بانک و کارمندش الان دو ماهه دارن با موشک میرن بالا هنوز به پرچم ایران نرسیدن...!!!!
ﻣﺪﻳﺮ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ: ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﺧﺮﺍﺟﻪ ﭘﺮﻭﻧﺪﺷﻮ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﮕﯿﺮﯾﻦ
ﭘﺪﺭ: ﭼﺮﺍ؟
مـﺪﻳﺮ:ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﺎﺭﻳﻢ ﺑﺎ ﭼﻨﻴﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ﭘﺪﺭ: ﺑﺎ ﭼﻲ؟ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﻳﻪ ﺟﻮﺭﻱ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻴﻦ ﮐﻪ ﻣﻨﻢ ﺑﻔﻬﻤﻢ
ﺩﺭﺱ ﻧﺨﻮﻧﺪﻩ؟ﮐﺘﮏ ﮐﺎﺭﻱ ﮐﺮﺩﻩ؟ﺍﺧﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ؟ ﺍﻭﻥ ﺑﭽﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻼﺱ ﭘﻨﺠﻤﻪ
ﻳﻪ ﺳﺎﻝ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺼﺎﻓﻪ ﺍﺧﺮﺍﺟﺶ ﮐﻨﻴﺪ؟
ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻴﻦ ﭼﻴﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ؟ ﺍﺻﻼ ﺍﻻﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﻣﺪﻳﺮ: ﺑﭽﻪ ﺷﻤﺎ _ _ _ ﺑﭽﻪ ﺷﻤﺎ_ _ _
پـﺪﺭ: ﺑﭽﻪ ﻣﻦ ﭼﻲ؟
ﻣﺪﻳﺮ: ﺑﭽﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﺳﻂ ﻛﻼﺱ ﺟﻠﻮ ﺑﯿﺴﺖ ﺟﻔﺖ ﭼﺸﻢ
ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻤﺶ ﮔﻔﺘﻪ: ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﻋﺸﻘﻢ
ﭘﺪﺭ: ﺁ ﺁ ﺁ ﺑﻐﻀﺶ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩ
ﭘﺪﺭ:ﺍﻻﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﻣﺪﻳﺮ: ﭘﺸﺖ ﺩﺭ
ﭘﺪﺭ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻴﮑﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺍﺛﺮﻱ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺵ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺩ ﻣﻴﺰﻧﺪ ﺳﯿﺎﻭﺵ
ﺍﻣﺎ ﺟﻮﺍﺑﻲ ﻧﻤﻴﺸﻨﻮﺩ
ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻟﻲ ﻫﺎﻱ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﮐﻴﻒ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎ ﻣﻴﺒﻴﻨﺪ
ﺭﻭﻱ ﮐﻴﻒ ﺭﻭﻱ ﻳﮏ ﺗﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ :
ﺻﺪﺍﺵ ﺧﻴﻠﻲ ﺷﺒﻴﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ
تو کلاس داشتم با دوستم پچ پچ میکردم..
استاد اومد با خط کش بهم اشاره کرد و گفت:
ته این خط کش یه آدم ابله وجود داره...
منم گفتم: استاد منظورتون کدوم تهشه..؟؟!
هیچی دیگه الان یه هفته ست نمیدونم چرا گوشم درد میکنه!!!
یه روز پاره
یه روز وصله
یه روز کوتاه
یه روز بلند
یه روز تنگ
یه روز گشاد
قبرها پر از جوانانیست که قصد توبه داشتند ولی...